مادرانه...تا خدا

ساخت وبلاگ
امسال، مهر ماه مان را با دو تا مدرسه اي !! شروع كرديم.. انتظار طهوراي پنج ساله به سر رسيد و امسال لباس پيش دبستاني پوشيد، با ذوق و شوقي وصف نا پذير .... فاطمه جانم هم به كلاس دوم رفت... شكر خدا، معلمش مادرانه...تا خدا...ادامه مطلب
ما را در سایت مادرانه...تا خدا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fmadaranehtakhoda2 بازدید : 170 تاريخ : چهارشنبه 8 اسفند 1397 ساعت: 12:55

داشتم فكر ميكردم براي اين همه مدت ننوشتنم دليلي بياورم و بتراشم...چه دليلي بهتر از اين همه مشغله در تابستان امسال! اسباب كشي خيلي هم راحت نبود... با وجود بچه ها، و مصادف شدنش با رفتن سر كار؛ بله. آمدي مادرانه...تا خدا...ادامه مطلب
ما را در سایت مادرانه...تا خدا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fmadaranehtakhoda2 بازدید : 148 تاريخ : چهارشنبه 8 اسفند 1397 ساعت: 12:55

وقتي رفت، گفت: "ساعت قديمي ام را مي برم. " ساعت جديدش را گذاشت جلوي آينه ميز اتاقمان؛ ساعتش آنجا نشسته و هر بار نگاهم به او ميفتد به من يادآوري ميكند كه او رفته و من جا مانده ام...ساعتش انگار با من حر مادرانه...تا خدا...ادامه مطلب
ما را در سایت مادرانه...تا خدا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fmadaranehtakhoda2 بازدید : 144 تاريخ : چهارشنبه 8 اسفند 1397 ساعت: 12:55

اين روزهاي سرد زمستاني، بيشتر از هميشه به "مرگ" فكر مي كنم... مرگ هميشه بوده و هست. ولي اين روزها، نزديكتر از هميشه...خیلی‌ نزدیک.... دوست عزيزم را از دست داديم. پس از چند سال مبارزه جانانه و صبورانه مادرانه...تا خدا...ادامه مطلب
ما را در سایت مادرانه...تا خدا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fmadaranehtakhoda2 بازدید : 137 تاريخ : چهارشنبه 8 اسفند 1397 ساعت: 12:55

 دو سال پیش، همچین ساعت هایی‌، خدا بهترین رحمت‌ها و برکاتش رو برامون در وجود سومین فرشته زندگیمون فرستاد.... ریحانه زمستونی، پیشاپیش خبر بهار رو برامون آورد، و شیرینی‌ زندگیمون شد.   خدایا تا آخر عمر مادرانه...تا خدا...ادامه مطلب
ما را در سایت مادرانه...تا خدا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fmadaranehtakhoda2 بازدید : 165 تاريخ : چهارشنبه 8 اسفند 1397 ساعت: 12:55

  محرم ۹۵ روضه امسال ما، شیرخواره شش ماهه مان است و گلوی نرم و نازک او... شیرخوار شش ماهه، خیییلی برای خواهر‌هایش عزیز است...بمیرم برای خواهر هایت علی‌ کوچک شش ماهه (ع) که فقط یکی‌ از غصّه‌هایشان از دست دادنِ تو بود ..........  خدایا...به حرمت عزیزترین عزیزانت، فرزندان ما را لبیک گوی ندای "هل من ناصر" امام حاضرشان قرار بده.... پ ن: خیلی‌ تلاش کردم عکس مناسبی از ریحانه شش ماهه بگیرم..ولی‌ نشد... مادرانه...تا خدا...ادامه مطلب
ما را در سایت مادرانه...تا خدا دنبال می کنید

برچسب : محرمشش, نویسنده : fmadaranehtakhoda2 بازدید : 174 تاريخ : سه شنبه 14 شهريور 1396 ساعت: 5:42

دخترِ زمستان، قاصدك بهار! تولدت مبارك... دختركم!... "ریحانه نازنین خانه ی  ما"... يك سال از زميني شدنت گذشت.. فرشته كوچولوي من! چه قدر خوب است كه تو اين همه بوي بهار مي دهي! چه قدر خوب كه قرار است هر سال، جشن تولد تو برايمان همراه با  پايانِ سرما و رسيدنِ شادابي و لطافت بهار باشد.. "دردانه ي ته تغاري"!! چقدر خانه ي ما با وجودت گرم است... با خنده هاي شيرينت... با قهقه هاي از تهِ دلت... با تمامِ شي مادرانه...تا خدا...ادامه مطلب
ما را در سایت مادرانه...تا خدا دنبال می کنید

برچسب : قاصدك, نویسنده : fmadaranehtakhoda2 بازدید : 150 تاريخ : سه شنبه 14 شهريور 1396 ساعت: 5:42

هفته گذشته ، دومين جلسه اولياي دانش آموزان كلاس اول با معلمِ فاطمه  بود. مثل دفعه قبل، با آقاي همسر رفتيم مدرسه.   باز هم مثل هميشه، فضایِ مدرسه، تماام خاطرات دوران مدرسه ی خودم را برايم تداعي كرد... همان سر و صداها، همان عطر و بو، همان نگاههاي كنجكاو و بازيگوش و هيجانزده!.. همان حال و هوا... گفتگوي ما و معلم در حضور خود ِ فاطمه بود... تقريبا بيست دقيقه طول كشيد... و تماام لحظات اين من بودم كه ق مادرانه...تا خدا...ادامه مطلب
ما را در سایت مادرانه...تا خدا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fmadaranehtakhoda2 بازدید : 179 تاريخ : سه شنبه 14 شهريور 1396 ساعت: 5:42

۴ دی ، دوازدهمین سالگرد عروسی‌ مان بود... داشتیم آلبوم عکس‌های عروسی‌ رو با دختر‌ها نگاه می کردیم. عکسی‌ بود که داماد داشت غذا دهان عروس می‌گذاشت..، مطابق مرسوم. طهورا بعد از این که کلی‌ خندیده، میگه:" بابا داره غذا دهانِ مامان میذاره..بابا شده مامانِ مامان!!!".....خنده‌ام گرفت. در عالم کودکیِ طهورا،  فقط یک" مامان"، غذا دهان بچه ا‌ش میگذارد! **********************   چند روز پیش ، پنجمین دندان شیری فاطمه افتاد... و ما منتظر اولین جوانه دندانی ریحانه کوچولو هستیم.   همه چیز دنیا همین قدر تکراری است؟!!! **********************   میروم جلسه آموزشی مادران در مدرسه فاطمه. مثل همیشه، همیشه ِ همیشه، مادرانه...تا خدا...ادامه مطلب
ما را در سایت مادرانه...تا خدا دنبال می کنید

برچسب : این,روزهای, نویسنده : fmadaranehtakhoda2 بازدید : 182 تاريخ : شنبه 28 مرداد 1396 ساعت: 1:59

  قبلا نوشت: دو هفته پیش، موبایل‌ م گم شد..کجا؟ در خانه!! چطور؟ نمیدانم.......واقعاً نمیدانم و سر در نمی آورم که چطور ممکن است چنین اتفاقی‌ بیفتد. ولی‌ افتاده، و هر چقدر هم که خانه زیر و رو شده، آثاری از موبایلم نیست. هر چقدر این ماجرا عجیب بود،ولی‌ درس‌های زیادی برایم داشت.   اول اینکه بهم ثابت کرد اینقدر که ادعا دارم، غیر وابسته به دنیا و ما فیها نیستم!!! البته زیاد غصّه ا‌ش را نخوردم...ولی‌ خوب، اینقدر بهش عادت کرده بودم که کمبودش را کاملا احساس می‌کنم!! دیگر اینکه فهمیدم چقدر وقت اضافی صرفش می‌کردم....الکی‌ الکی‌!!! دیگر اینکه باز بهم یاد آوری شد که خیلی‌ چیز‌ها هر چند به ظاهر خیلی‌ ساده مادرانه...تا خدا...ادامه مطلب
ما را در سایت مادرانه...تا خدا دنبال می کنید

برچسب : ترک,اعتیاد, نویسنده : fmadaranehtakhoda2 بازدید : 125 تاريخ : شنبه 28 مرداد 1396 ساعت: 1:59